خلاصه کتاب مهره حیاتی نوشته ست گادین: غیر قابل جایگزین باشید

مهره حیاتی ست گادین

ست گادین یکی از نویسنده‌های مشهوری است که کتاب‌های متعددی در زمینه کسب و کار و بازاریابی دارد. یکی از مشهورترین کتاب‌های او گاو بنفش است که محبوبیت زیادی در بین بازاریابان دارد. با اینحال کتاب مهره حیاتی او یکی از بهترین و مفیدترین کتاب‌هایی است که در دنیای رقابتی امروز می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. بحث اصلی کتاب این است که چگونه در دنیای رقابتی امروز خودمان را به مهره کلیدی و غیر قابل جایگزین تبدیل کنیم. همانطور که می‌دانید این روزها رقابت زیادی در دنیای کسب و کار وجود دارد. اگر نتوانیم در میان این همه شلوغی خودمان را متمایز کنیم خیلی زود فراموش می‌شویم و جایمان را به افرادی می‌دهیم که مهره حیاتی و غیر قابل جایگزین هستند. تا به حال از خودتان پرسیده‌اید چطور می‌توانم یک بیزینس من یا بیزینس وومن غیر قابل جایگزین و حیاتی باشم؟ اگر مشتاقید که پاسخ این سوال را از زبان ست گادین بشنوید پس در خلاصه کتاب مهره حیاتی همراه من باشید.

می‌خواهید مستمری بگیر باشید؟

ما در جامعه‌ای بزرگ شده‌ایم که والدین و اطرافیان‌مان داشتن یک شغل بیمه دار را دستاوردی مهم می‌دانستند. اگر خاطرتان باشد بزرگتر‌هایمان مدام از ما می خواستند سرمان را پایین بیندازیم، در یک شرکت یا کارخانه استخدام شویم، چند سالی برایشان کار کنیم و سپس بازنشسته شویم و خوش و خرم در کنار خانواده‌مان روزهای خوبی را سپری کنیم.

خلاصه کتاب مهره حیاتی

این طرز فکر برای والدین ما پاسخگو بود اما در دنیای رقابتی امروز چنین رویکردی نمی‌تواند ما را متمایز کند.  با وجود رشد فناوری و رقابت زیادی که در دنیای کار وجود دارد چنین دیدگاهی قطعا با شکست مواجه خواهد شد. شما نمی‌توانید یک کارگر یا کارمند معمولی باشید و پیشرفت کنید.

چرا می‌خواهید متوسط باشید؟

اینکه صبح زود از خواب بیدار شوید، سر کار بروید و از یک سری دستورها پیروی کنید چه نفعی برایتان دارد؟ کار در کارخانه یا شرکت به خودی خود بد نیست اما مشکل از زمانی پدیدار می‌شود که شما تلاشی برای مهره حیاتی بودن نمی‌کنید. در چنین شرایطی است که در وضعیت متوسط باقی می‌مانید و به پیشرفتی که در سر داشتید نمی‌رسید.

ست گادین منشا و منبع اصلی متوسط بودن را در نظام آموزشی جامعه و افکار خود ما می‌داند. او معتقد است ما در مدرسه خلاق بودن را یاد نمی‌گیریم و به خودمان هم اجازه خلاقیت و پرورش آن را نمی‌دهیم. به همین خاطر است که به تبعیت از دستورالعمل‌ها روی می‌آوریم تا مبادا مجبور شویم از ذهن خود بیشتر کار بکشیم.

کارگری که انتخاب نشد

هکتور هر روز صبح کنار خیابان می‌ایستد تا یک پیمانکار از راه برسد و او را برای کارگری انتخاب کند. این کاری است که هر روز صبح انجام می‌دهد و امیدوار است در کنار رقبایی که با او رقابت می‌کنند پیروز میدان باشد. اما همیشه شانس با او یار نمی‌شود و پیمانکار ممکن است او را انتخاب نکند. او یک کارگر ساده و قابل جایگزین است.

به نظر شما اگر روزی هکتور دیگر کنار خیابان نایستد چه می‌شود؟ اصلا چه کسی جویای احوال او خواهد بود؟ آیا کسی هست که از نبودنش آگاه شود؟ معلوم است که نه. کارگران زیادی هستند که حاضرند با همین دستمزد و همین کیفیت کار کنند. پس یک پیمانکار چرا باید هکتور را به یاد داشته باشد؟

یک سوال چالش برانگیز: در هر حیطه ای که هستید از خودتان بپرسید: چرا مشتری، کارفرما یا رییسم باید مرا انتخاب کند؟ من چه چیزی دارم که بقیه ندارند؟ من چه ارزش‌هایی به آدم‌های اطرافم می‌دهم که بقیه نمی‌توانند از من کپی کنند؟

 

مثل بچه‌ها خلاق و هنرمند باشید

اگر کودک خردسالی در اطراف خود دارید چند روز رفتارهایش را زیر نظر بگیرید. کودک 3 الی 5 ساله. رها و خلاق. بدون دغدغه و ترس. می‌بینید چه کارهای خارق العاده‌ای انجام می‌دهد؟ او از هیچ چیز واهمه‌ای ندارد. راه می‌رود، زمین می خورد و دوباره بلند می‌شود. آنقدر تمرین و تکرار می‌کند تا بالاخره موفق شود. با صدای بلند لبخند می‌زند، سوالات عجیب و غریب می‌پرسد، همه چیز را مورد بررسی قرار می‌دهد و اسباب‌بازی‌هایش را یک به یک کاوش می‌کند.

چه شد که با بزرگ‌تر شدن‌مان این همه خلاقیت و کنجکاوی را به باد فراموشی سپردیم؟ چرا این قابلیت ارزشمند را در وجود خود خفه کردیم؟

سوال چالش برانگیز: از همین امروز تصمیم بگیرید روحیه کنجکاو و خلاقانه کودکی خود را زنده کنید. در زمینه شغلی خود چطور می‌توانید خلاق‌تر باشید؟ امروز چطور می‌توانید کنجکاوی بیشتری را وارد زندگی‌تان کنید؟

 

باید مهره غیر قابل جایگزین باشید

حالا دیگر متوسط بودن فایده‌ای ندارد. شما نمی‌توانید متوسط باشید و به آن رویای بزرگی که در سر دارید برسید. در دنیای رقابتی امروز باید مهره حیاتی باشید که به راحتی نتوانند پس‌تان بزنند. مهره‌‌ای حیاتی که جزء عناصر مهم یک سازمان است و ارزش آفرینی می‌کند.

چطور به مهره غیر قابل جایگزین یا حیاتی تبدیل شویم؟

خوب در حال حاضر می‌دانید با معمولی بودن به جایی نمی‌رسید. ممکن است سال‌ها در گوش‌تان خوانده باشند که ریسک نکن.  اما واقعیت این است که ماندن در ناحیه امن زندگی همان نتایجی را به همراه دارد که تا به حال کسب کرده‌اید. اگر از وضعیت فعلی زندگی خود راضی هستید می‌توانید تغییر نکنید.

اما بعید می‌دانم که دنبال یک تغییر ارزش آفرین نباشید. اگر مشتاق رشد و پیشرفت هستید نسخه تبدیل شدن به مهره حیاتی در کتاب ست گادین می‌تواند بهترین انتخاب برایتان باشد. بیایید با هم این فرآیند را مرور کنیم.

وضعیت فعلی خود را بررسی کنید

در حال حاضر شما چه چیزهایی دارید که دیگران ندارند؟ هر آنچه که در سبد مهارتی و ارتباطی‌تان دارید را بررسی کنید. آیا چیزی هست که شما را به مهره حیاتی تبدیل کند. از خودتان بپرسید اگر شرکت یا محل کارم بخواهد فرد دیگری را جایگزین من کند چه اتفاقی می‌افتد؟ آن فرد تازه وارد چه مهارت‌هایی دارد؟ چه کارهایی را بهتر انجام می‌دهد؟ دنبال چه چیزهایی است؟

مزیت رقابتی که شما را از دیگران متمایز می‌کند را بیابید. بازار به دنبال افرادی است که مزیت رقابتی غیر قابل مذاکره دارند. آیا شما فردی با ارتباطات بیشتر و مفیدتر هستید؟ مهارت‌هایی دارید که هر فردی به راحتی نمی‌تواند کسب کند؟ بخشنده هستید و به دیگران کمک می‌کنید؟ علاقه و انرژی فوق العاده‌ای در کار خود دارید؟

باورها و افکار خود را مورد کاوش قرار دهید

ما در طول زندگی خود یاد گرفته‌ایم که معمولی باشیم. اطرافیان و جامعه به ما القا کرده‌اند که ظرفیت محدودی داریم و اگر به بیشتر از آنچه که داریم فکر کنیم  ممکن است آسیب‌های زیادی ببینیم. یک دقیقه به این حرف‌ها فکر کنید:

  • اگر ثروتمند شوم حتما مشکل یا بیماری زندگی‌ام را نابود می‌کند.
  • من نمی‌خواهم پول بیشتری داشته باشم چون پول بدبختی می‌آورد.
  • من نمی‌توانم دنبال این کار بروم چون می‌دانم از پس انجام آن بر نمی‌آیم.
  • اگر مثل بقیه نباشم ممکن است دیگر دوستم نداشته باشند.

چند مورد از این جملات برایتان آشنا بود. انگار در طول این سال‌ها یاد گرفته‌ایم خودمان را فردی معمولی و متوسط بدانیم و رشد کردن و فراتر رفتن از ناحیه امن‌مان را یک خطر بزرگ ببینیم. اما حالا زمان تغییر فرا رسیده است. شما که نمی‌خواهید یک فرد متوسط باشید؟ می‌خواهید؟ آدم‌های مهم و موفق طرز فکر محدود کننده ندارند. آن‌ها همانند کودکی رها از شر افکار منفی و محدود کننده خلاص می‌شوند و به خودشان اجازه رشد و توسعه می‌دهند. چیزی که مهره حیاتی را از افراد قابل جایگزین شدن متمایز می کند طرز نگرش و افکارشان است.

ترس‌هایتان را بشناسید

ما انسان‌ها در هر فرهنگ و جامعه‌ای که بزرگ شده باشیم دوست داریم همرنگ جماعت باشیم. شاید با این حرف من مخالفت کنید اما اگر عمیق‌تر به آن نگاه کنید متوجه درستی‌اش می‌شوید. اگر دوست نداریم که همرنگ جماعت شویم پس چرا اینقدر حرف افراد برایمان مهم است؟ پس چرا لباس‌های مد روز می‌خریم و محصولاتی را خریداری می‌کنیم که افراد زیادی از آن‌ها استفاده کرده‌اند؟

همرنگ جماعت شدن هم مثل سایر مواردی که تا به حال بحث کردیم بد نیست. با اینحال اگر بخواهیم در شغل و زندگی خود از دیگران کپی برداری کنیم به مشکل بر می‌خوریم. اگر مثل اکثر افراد باشیم به کار کردن‌های تکراری تن در می‌دهیم و حاضریم عمر خود را صرف کارهای تکراری و خسته کننده کنیم.

ممکن است از تغییر کردن واهمه داشته باشیم و بخواهیم در همین وضعیتی که هستیم بمانیم. برای اینکه بتوانید به مهره حیاتی تبدیل شوید باید ترس‌هایتان را بشناسید.

سوال چالش برانگیز: از خودتان بپرسید من در حوزه کار و حتی زندگی‌ام چه ترس‌هایی دارم؟ اگر این ترس‌ها را کنار بگذارم چه پیشرفتی در کارم حاصل می‌شود؟ اگر تسلیم این ترس شوم چه چیزهایی را از دست می‌دهم؟ چطور می‌توانم بر این ترس به شیوه‌های مختلف غلبه کنم؟

 

ارزش آفرین باشید

می‌توانید واژه هنرمند را برایم تعریف کنید؟ حتما با خودتان می‌گویید هنرمند فردی است که کار هنری انجام می‌دهد. مثلا کسی که موسیقی می‌نوازد، نقاشی می‌کشد یا یک اثر هنری از گل می‌افریند. بله این همان تعریف معمولی هنرمند بودن است.  اما واقعیت این است که همه انسان‌ها هنرمند هستند. اینکه بتوانید ارزش‌آفرینی کنید و تغییری در زندگی افراد به وجود آورید یعنی هنرمند هستید. لازم نیست نقاشی بکشید یا گیتار بنوازید. شما باید ارزش آفرین باشید، تلاش کنید و همه انرژی تان را صرف کاری کنید که انجام می‌دهید.  باید در محیط کاری خود خلاقیت به خرج دهید.

بدون اینکه از دستورالعمل‌ها پیروی کنید ببینید چگونه می‌توانید ارزش بیشتری به محیط کاری خود ببخشید. چطور می‌توانید بخشنده‌تر باشید؟

بخشندگی را سرلوحه کارهای خود قرار دهید

تحقیقات زیادی در این زمینه انجام شده است. هر چقدر بیشتر ببخشید و بیشتر به دیگران لطف کنید بیشتر دریافت می‌کنید. آدام گرانت در کتاب بده و بستان این موضوع را خیلی خوب تشریح می‌کند. واقعیت این است که دنیای اطراف ما بیشتر از هر زمان دیگری به افراد بخشنده نیاز دارد. افرادی که بی منت می‌بخشند و در حق دیگران لطف می‌کنند.

اگر بتوانید بدون داشتن چشم داشتی، به دیگران لطف کنید، ببخشید و برایشان ارزش آفرین باشید به مهره‌ای حیاتی تبدیل می‌شوید که هیچ کس یارای مقابله با شما را ندارد. یادتان باشد هنرمندان اصیل افرادی هستند که بی منت می‌بخشند و از اینکار لذت می‌برند.

سوال چالش برانگیز: همین امروز چه کاری را بدون دریافت پول می‌توانید انجام دهید تا زندگی دیگران بهتر شود؟ در شغل خود چطور می‌توانید بخشندگی بی چون و چرا را تمرین کنید؟

 

ذهنیت فقر را کنار بگذارید

زمانی که به افراد در زمینه توسعه کسب و کار یا توسعه فردی مشاوره می‌دهم همیشه یک نصحیت دوستانه برایشان دارم: بخشنده و ارزش آفرین باش.

این جمله به نظر شعارگونه و کلیشه‌ای می‌رسد اما واقعیت این است که می‌تواند شما را از بقیه متمایز کند. پاسخی که از افراد می‌گیرم برایم جالب است. بیشتر آن‌ها می‌گویند که اگر بخشنده باشند و به دیگران کمک کنند دیگر زمانی برای خودشان باقی نمی‌ماند یا اگر اطلاعات ارزشمندی به مخاطب بدهند کسی از آن‌ها خرید نمی‌کند.

این همان ذهنیت فقر است که ست گادین در کتاب مهره حیاتی به خوبی از آن صحبت می‌کند. اگر فکر می‌کنید  با پولدار شدن بقیه شما فقیر می‌شوید یا با موفق شدن دیگران مسیر شکست به سوی شما باز می‌شود باید بگویم که ذهنیت فقر دارید. اگر فکر می‌کنید هر چقدر اطلاعات بیشتری به اشتراک بگذارید مشتریان بیشتری را از دست می‌دهید باز هم ذهنیت فقر را در خود پرورش می‌دهید.

مهم‌ترین اصلی که باید رعایت کنید این است: هر چقدر بیشتر ببخشید، بیشتر دریافت می‌کنید.

عمل متعهدانه را بیاموزید

چند بار در زندگی خود تصمیم گرفته‌اید دنیا را تغییر دهید اما بعد از چند روز دوباره سر جای اول خود بازگشته‌اید؟ چند بار شده که بخواهید کسب و کاری را توسعه دهید اما نتوانسته‌اید و کار را نیمه کاره رها کرده‌اید؟ چند بار شده که کارهایتان را به سرانجام نرسانده‌اید؟

مغز ما به گونه‌ای توسعه یافته است که مانع تغییرات بزرگ شود. همین امر باعث می‌شود نسبت به تغییر مقاومت داشته باشیم و بخواهیم در منطقه امن خود باقی بمانیم.  ماموریت مغز ما این است که زنده نگه‌مان دارد. اما برای مهره حیاتی بودن فقط زنده ماندن کافی نیست. پس باید بتوانیم جلوی مقاومت مغز در برابر تغییر را بگیریم و به افکاری که در ذهن‌مان رژه می‌روند توجه نکنیم.

عمل متعهدانه دقیقا همان چیزی است که نیاز داریم. ما باید یاد بگیریم که حتی در شرایط سخت و دشوار هم به اهداف و رویاهایمان پایبند باشیم. باید بیاموزیم که هر کاری نیاز به زحمت و سختکوشی دارد و بدون پیگیری و عمل متعهدانه رسیدن به هدف حتی اگر ممکن باشد راحت نیست.

سخن نهایی

ست گادین در کتاب مهره حیاتی تلاش می‌کند مسیر جدیدی را برای تبدیل شدن به فرد غیر قابل جایگزین معرفی نماید. در این مسیر جدید شما دیگر یک فرد معمولی یا متوسط نیستید و باید بتوانید خودتان را از دیگران متمایز کنید. در خلاصه کتاب مهره حیاتی به بررسی نکات مهم این کتاب پرداختیم. اگر علاقه مند به این موضوع هستید می‌توانید با خرید آن، اطلاعات بیشتری کسب کنید.

دیدگاهتان را بنویسید