خلاصه کتاب توانمندی های نهان(hidden potential) نوشته آدام گرانت
یکی از باورهای رایجی که در جوامع مختلف وجود دارد این است که افراد موفق استعداد ذاتی و خدادادی دارند. سالها و حتی قرنهاست که افراد در سرتاسر جهان بر روی این عقیده پافشاری میکنند و موفقیت افراد را به نبوغ و استعداد ذاتیشان نسبت میدهند. هرچند نمیتوان بحث استعداد و نبوغ را در تسهیل مسیر موفقیت نادیده گرفت اما واقعیت این است که همه ما پتانسیلهای نهانی در وجودمان داریم که اگر بتوانیم آنها را شکوفا کنیم به مراتب و درجات بالای موفقیت میرسیم. آدام گرانت به عنوان یکی از برترین روانشناسهای دنیا در کتاب جدید خود به اسم Hidden potential به بررسی همین توانمندیهای نهان در درون انسان میپردازد و مسیری را برای شکوفا کردن این تواناییها ترسیم میکند. در خلاصه کتاب توانمندی های نهان قرار است این مسیر را به صورت فهرست وار با هم بررسی کنیم. لطفا یک کاغذ و خودکار همراه خود داشته باشید و در هر بخش نکاتی که به نظرتان مفید و موثر هستند را یادداشت کنید.
چرا افراد با استعداد همیشه به قلههای رفیع موفقیت نمیرسند؟
اگر باور عموم نسبت به اهمیت استعداد و نبوغ ذاتی برای موفقیت درست باشد پس چرا افرادی که در کودکی به نظر باهوش و با استعداد میرسند در بزرگسالی به موفقیتهای زیادی دست پیدا نمیکنند؟ همه ما افرادی را در زندگی خود دیدهایم که به ظاهر از هوش سرشاری برخوردار بودند اما در سالهای بعدی زندگی خود نه تنها دستاورد زیادی نداشتند بلکه از مسیر درست زندگی هم منحرف شدهاند.
پس اگر استعداد و هوش ذاتی به تنهایی تعیین کننده موفقیت نیست چه عنصر دیگری میتواند ما را به اوج برساند و موفقیتهای بیشتری نصیبمان کند؟
آدام گرانت در کتاب پتانسیلهای نهان بیان میکند که همه ما پتانسیلهای خاصی درونمان داریم که اگر بتوانیم آنها را به شیوه خاصی پرورش دهیم قادر خواهیم بود به جایی که متعلق به ماست دست پیدا کنیم.
او معتقد است افرادی که سر و صدای زیادی در دنیا به پا میکنند به ندرت افراد عجیب و غریب با استعدادهای بالا هستند.
این افراد تنها مسیر پرورش توانمندیهای نهان خود را یاد گرفتهاند و مشخصات و مهارتهایی را در خود پرورش دادهاند که آنها را به جایگاهی والا رسانده است.
مهارتهای منش را در خود پرورش دهید
همه ما در زندگی خود یک سری اصول و ارزش داریم. اینکه چنین اصولی را بشناسیم کافی نیست. باید بتوانیم بر این ارزشها پافشاری کنیم و زمانی که زندگی روی دیگرش را به ما نشان میدهد و استرس و فشار امانمان را میبرد به این اصول پایبند باشیم.
این دقیقا همان چیزی است که آدام گرانت به عنوان کاراکتر یا منش از آن صحبت میکند. اینکه ما در شرایط بحرانی و سخت چطور رفتار میکنیم و چقدر بر خواستهها، ارزشها و باورهایمان پافشاری داریم میتواند آیندهمان را بسازد.
افراد موفقی که در دنیا به موفقیتهای ارزشمندی دست پیدا کردهاند در کنار تمام مهارتهایی که در خود پرورش دادهاند، یک سری مهارت دیگر هم در درون خود رشد دادهاند. این مهارتها همان مهارتهای منش یا CHARACTER SKILLS نام دارد.
مهارتهایی همچون مصصم بودن، دید فعالانه نسبت به آینده داشتن، منظم و منضبط بودن، کنار گذاشتن کمالگرایی، خروج از ناحیه امن و یادگیرنده فعال بودن از جمله مهارتهایی است که باید در خود پرورش دهیم تا به جایی که همیشه آرزویش را داشتیم برسیم.
بیایید هر کدام از این عناصر را یک به یک بررسی کنیم.
از ناحیه امن خود خارج شوید و ناراحتی را به آغوش بکشید
در خلاصه کتاب توانمندی های نهان، اولین موضوعی که باید مدنظر داشته باشیم پرورش روحیه قدرتمندی است که به ما اجازه میدهد از ناحیه امنمان خارج شویم. حتما میپرسید ناحیه امن کجاست؟
ناحیه امن همان جایی است که در آن احساس آرامش و آسایش میکنیم و حاضر نیستیم هیچ ناراحتی را بپذیریم. ما ممکن است در طول سالها به این ناحیه عادت کرده باشیم و دیگر دلمان نخواهد از جایی که هستیم خارج شویم.
اما به نظر من هیچ اتفاق مثبتی در ناحیه امن رخ نمیدهد. مادامی که نتوانیم استرس و فشار خروج از ناحیه امن را قبول کنیم به دستاوردهای والایی هم نمیرسیم.
پس اولین قدم پرورش این مهارت است. باید یاد بگیریم بترسیم، فشار را تحمل کنیم و نادانستهها و مسائلی که برایمان ناشناخته است را به آغوش بکشیم.
آدام گرانت در این زمینه میگوید:
ما انسانها زمانی می توانیم توانمندی های نهان خود را گسترش دهیم که از منطقه امنمان خارج شویم. برای اینکار نیاز به سه نوع شجاعت داریم: اینکه روشهای قدیمی امتحان شده مان را رها کنیم، خودمان را قبل از آماده بودن وارد معرکه کنیم و بیشتر از تلاش هایمان، اشتباه کنیم. بهترین روش برای رشد سریع این است که از منطقه امن خود خارج شویم و ناراحتی را بپذیریم.
برای اینکه از ناحیه امنمان خارج شویم چه باید بکنیم؟
برای خروج از ناحیه امن چندین استراتژی وجود دارد. اولین کاری که شما باید انجام دهید این است که مشخص کنید در حال حاضر در این ناحیه قرار دارید یا شروع به خروج از منطقه امنتان کردهاید.
اگر هنوز جرات خروج از این ناحیه را ندارید نکات و استراتژیهای زیر میتواند برایتان مفید باشد:
- سبک جدیدی را امتحان کنید: اگر همیشه برای یادگیری مهارتهای جدید از یک سبک یادگیری خاص استفاده میکردید از امروز به بعد یک روش جدید را امتحان کنید. به عنوان مثال اگر عادت داشتید همیشه برای یادگیری زبان انگلیسی متن بخوانید از امروز شروع به صحبت کنید. با دوستان خود انگلیسی حرف بزنید، سفارشهایتان را به انگلیسی بگویید و هرچقدر میتوانید خودتان را در معرض حرف زدن قرار دهید.
- از مهارتهایی که یاد میگیرید استفاده کنید: لازم نیست در یک مهارت استاد باشید تا بتوانید از آن استفاده کنید. هر چیزی که یاد میگیرید را به کار ببرید و ببینید در دنیای واقعی چطور میتوانید از آن استفاده کنید. آدام گرانت معتقد است قبل از آماده شدن باید وارد گود شوید و خودتان را محک بزنید.
- از اشتباه کردن نترسید: همه ما زمانی که یک مهارت یا موضوع جدید را یاد میگیریم آماتور هستیم. آماتورها اشتباه میکنند. پس باید یاد بگیرید از اشتباه کردن واهمهای نداشته باشید. به جای ترس از شکست و اشتباه، آن را به عنوان یک درس و بازخورد ببینید. شما باید عامدانه به دنبال اشتباه کردن باشید.
اگر اشتباه نکنیم یعنی مسیر را درست پیش نرفته ایم. به جای اینکه هدف تان این باشد که اشتباه نکنید باید تعداد اشتباه های خود را بیشتر کنید. اشتباه بیشتر معادل تلاش بیشتر برای اصلاح اشتباههایی است که در مسیر رشدمان انجام می دهیم. اگر منتظر باشید که همه چیز در کنار هم فراهم باشد تا شروع به کار کنید مطمئن باشید که هیچ اتفاق مثبتی در زندگی تان نمی افتد.
مثل یک اسفنج رفتار کنید
تا به حال درباره اسفنج های دریایی چیزی شنیده اید؟ این اسفنج ها مثل اسفنج هایی که ما در سینک آشپزخانه مان استفاده می کنیم نیستند.
این موجودات به صورت غیر فعال اکسیژن و مواد غذایی را جذب نمی کنند. آن ها شروع به جذب مواد مغذی می کنند و مواد سمی و ناسالم را به بیرون پس می دهند.
آن ها فعالانه انتخاب می کنند و فعالانه موادی که نیاز ندارند را بیرون می ریزند.
ما انسان ها هم باید به صورت فعال ایده های جدید را جذب کنیم و ایده های قدیمی که ممکن است به دردمان نخورند را بیرون بیندازیم.
گاهی از اوقات ما آنچنان به باورها و ایدههای قدیمی خود می چسبیم که نمی توانیم به فعالیتهای جدید روی بیاوریم. اینجاست که از فرصتهای جدیدی که ممکن است پیش رویمان باشند غافل می شویم.
دومین گام برای مستری و چیرگی بر مسیر موفقیت این است که همانند اسفنجهای دریایی ایدههای جدید و مفید را جذب کنیم و ایدههای قدیمی که ممکن است به دردمان نخورد را دور بیندازیم.
به دنبال مهارتها، دانش و اطلاعات جدیدی باشید که میتواند در مسیر رشدتان مفید باشد. آدام گرانت از واژهای به نام ظرفیت جذب صحبت میکند که توانایی تشخیص، ارزش دهی، شبیه سازی و اعمال اطلاعات جدید است. در این شرایط باید دو عادت جدید را در خود توسعه دهیم.
اولین عادت این است که ببینیم چطور اطلاعات جدید را کسب می کنیم. نسبت به اطلاعات جدیدی که وارد حوزه کاری مان می شود دید باز داریم یا نسبت به آن گارد می گیریم؟
مثلا اگر در حال حاضر بازار هوش مصنوعی داغ است نسبت به آن چه واکنشی نشان میدهیم؟ حاضریم از آن در حوزه کاری خود استفاده کنیم؟
عادت دوم هدفی است که به هنگام فیلتر کردن اطلاعات دنبال می کنیم. آیا فیلتر کردن اطلاعات را بر اساس نیازمان به رشد انجام می دهیم ؟
به جای اینکه مصرف کنندگان غیر فعال اطلاعات باشیم باید جستجوکنندگان فعالی باشیم یادگیری زمانی رخ می دهد که ما به فکر رشد باشیم و نسبت به اینده دید باز داشته باشیم.
لازم نیست بی عیب و نقص باشید( کمالگرایی را کنار بگذارید)
اگر درگیر کمالگرایی باشید حتماً با معضلات آن آشنا هستید. شما تصمیم میگیرید یک فعالیت جدید را آغاز کنید. همه چیز را آماده میکنید اما انگار صدایی درون سرتان میگوید: تو کافی نیستی. کی به حرفای تو گوش میکنه؟ تو نمیتونی….
اینجاست که حس بی ارزشی و کافی نبودن تمام وجودتان را فرا میگیرد و مانع از شروع کارتان میشود. مهارت دیگری که برای رسیدن به موفقیت نیاز داریم رهایی از کمالگرایی است.
کمالگرایی تمایل ما به بی عیب و نقص بودن است. هدف این است که هیچ عیب و نقصی نداشته باشیم. هیچ اشتباهی نکنیم، هیچ عیبی نداشته باشیم و هیچ شکستی را تحمل نکنیم.
هر چند بیشتر افراد بر این باورند که کمالگرایان عملکرد بهتری در انجام وظایف شان دارند اما زمانی که نوبت به تسلط بر یک مهارت میرسد کمالگرایان هیچ برتری نسبت به سایر افراد ندارند.
گاهی از اوقات حتی بدتر از دیگران عمل میکنند. افرادی که بر مهارتی مسلط شده اند کارشان را با مسائلی ناقص شروع کرده اند.
چطور بر کمالگرایی خود غلبه کنیم؟
- فلسفه وابی سابی را امتحان کنید. این فلسفه میگوید عیب و نقص در زندگی اجتناب ناپذیر است. وابی سابی یک مهارت منشی است. این تکنیک نظمی به شما می دهد که کمک تان می کند توجه خود را از ایده آل های غیر ممکن به استانداردهای دست یافتنی تغییر دهید و در طول زمان خود را با این استانداردها وفق دهید. زمانی که در عیب و نقص و کامل نبودن زیبایی بیابید راحت تر کارهایتان را انجام می دهید. هر روز از خودتان یک سوال بپرسید: امروز توانستم کمی خودم را بهتر کنم؟ توانستم زندگی دیگران را بهبود ببخشم؟
- بهترین راه برای درمان کمالگرایی داشتن هدفی دقیق، واضح و چالش برانگیز است. در چنین شرایطی توجه شما بر روی مهم ترین فعالیت هایتان خواهد بود و می توانید بفهمید چه کاری باید انجام دهید. هیچ حرکتی بهترین و بی عیب و نقص ترین نیست.
- برای خودتان متر و معیار داشته باشید: برای اینکه بفهمید چقدر پیشرفت کرده اید باید متر و معیاری برای رسیدن به موفقیت داشته باشید. مطمئن شوید که معیارهای درستی برای خود می گذارید.
- آخرین قاضی خودتان باشید. بهتر است دیگران را ناراضی کنید تا خودتان. قبل از اینکه بخواهید چیزی به دنیا ارائه کنید از خودتان بپرسید این همان چیزی است که بابتش احساس غرور داشته باشم؟
- وقتی احساس می کنید هیچ پیشرفتی نداشته اید به گذشته بروید و خود فعلی تان را با خود گذشته مقایسه کنید. چه دستاوردهایی داشته اید؟ چقدر بابت این دستاوردها حس خوبی دارید؟
برای غلبه بر موانع داربست بسازید
تا به حال ساختمانهای نیمه کارهای که در حال ساخته شدن هستند را از نزدیک تماشا کردهاید؟ چیزی که در بیشتر این ساختمانها دیده میشود داربستهایی است که در گوشه و کنار آن نصب شدهاند.
به نظر شما کار داربست چیست؟ داربست به کارگران کمک میکند فرآیند ساختمان سازی را تسهیل کنند و راحتتر به بخشهای مختلف دسترسی داشته باشند.
در مسیر رسیدن به اهداف مان به طور حتم با چالش های زیادی روبرو می شویم. برای اینکه بتوانیم در این مسیر طولانی سر پا بمانیم بدون شک نمی توانیم تنها به توانمندی ها و مهارت های منش خود تکیه کنیم.
اینجا به داربستی نیاز داریم که حامی مان باشد و مسیر را برایمان تسهیل کند. زمانی که مشکلات سر راه اهداف ما قرار می گیرند می توانیم به منتورها، معلم ها یا کوچ های خود رو بیاوریم.
این افراد همانند یک داربست عمل میکنند و میتوانند حامی ما در مسیر رسیدن به هدفهایمان باشند. فقط به خاطر داشته باشید که چنین حمایتی همیشگی نیست و به صورت موقت در کنار ما قرار میگیرد.
اگر خسته شدید فرآیند پیش رو جذابتر کنید
یکی از مشکلات اساسی که به هنگام یادگیری یک مهارت جدید یا در مسیر دستیابی به اهداف وجود دارد حس خسته شدن و ناامیدی است. فرض کنید میخواهید یک مهارت جدید یاد بگیرید یا هدفی را برای خود تنظیم کردهاید.
چند ماهی است که بر روی این هدف کار کردهاید و به نیمه راه رسیدهاید. اما در حال حاضر احساس میکنید دیگر توان ادامه مسیر را ندارید و دوست دارید پا پس بکشید.
اینجاست که بیشتر افراد عقب نشینی میکنند و مسیر طی شده را نصف و نیمه رها میکنند. برای اینکه جلوی چنین مشکلاتی را بگیرید از خودتان بپرسید چطور میتوانم کاری که انجام میدهم را به یک فرآیند لذت بخش تبدیل کنم؟
همانطور که در مسیر دستیابی به اهدافتان به سمت جلو حرکت میکنید خودتان را برای استراحت و ریکاوری آماده کنید و مسیر را برای خودتان لذت بخشتر نمایید.
اگر نیاز به کمک داشتید از افراد متخصص راهنمایی بخواهید
گاهی از اوقات خسته شدن و گیر افتادن ما به خاطر نداشتن راهنمای کاربلد است. در چنین شرایطی ما به افراد متخصصی نیاز داریم که همانند یک قطب نما عمل کنند و مسیر را تا حدودی برایمان روشنتر سازند.
شما برای آغاز یک مسیر جدید به نقشه نیاز ندارید. چیزی که شما نیاز دارید قطب نمایی است که نشان دهد در مسیر درست هستید. قطب نما یک منبع قابل اعتماد است که نشان میدهد در مسیر درستی قرار گرفتهاید.
به عنوان مثال فرض کنید در حال یادگیری یک زبان برنامه نویسی هستید. ممکن است در این مسیر حس سردرگمی داشته باشید. در این شرایط میتوانید از منابع مختلف یادگیری زبان مدنظرتان الهام بگیرید و ببینید چه مسیری را بهتر است طی کنید. حالا این مسیر را بر اساس نیاز خود شخصی سازی کنید.
علاوه بر این میتوانید از چندین راهنما یا منتور با تجربه هم نظر بخواهید.
اگر کسی حمایتتان نمیکند، بخوانید
گاهی از اوقات ما افراد متخصص و حامی را در کنار خود نداریم. ممکن است مثل برخی از افراد آنقدر خوش شانس نباشیم که به منابع معتبر دسترسی داشته باشیم یا خانواده حمایتگری در کنار خود داشته باشیم. اینجاست که باید خودمان دست به کار شویم و سیستم حمایتی خودمان را بسازیم.
- معلم بودن را یاد بگیرید: برای اینکه در مسیر بمانید بهتر است دانشتان را به اشتراک بگذارید. بهترین راه برای رسیدن به چنین هدفی این است که شروع به آموزش مهارتهایی که در حال یادگیریشان هستید کنید.
- کوچ دیگران باشید: به حمایت نیاز دارید؟ خودتان حامی دیگران باشید. زمانی که نسبت به تواناییهای خود شک کردید به جای اینکه دنبال حمایت باشید، خودتان حامی دیگران شوید و به آنها خدمت رسانی کنید. اگر بتوانید دیگران را در مسیری که دوست دارید هدایت کنید توانایی خودتان هم بهبود پیدا میکند.
- به نوادگان خود فکر کنید: گاهی از اوقات برای اینکه در مسیر درستی قرار بگیریم باید چندین و چند سال به آینده سفر کنیم و به فکر نوادگان خود باشیم. باید ببینیم چه میراثی قرار است برای آیندگان خود به جا بگذاریم و چه ردپایی از خودمان بر جای بگذاریم. هر وقت خسته شدید از خودتان بپرسید کاری که امروز انجام میدهم چه تاثیری بر تصویر من در آینده خواهد داشت؟ ایندگان چطور از من یاد خواهند کرد؟
و در نهایت، سیستمی از فرصتها برای دیگران بسازید
یکی از صحبتهای جذابی که من از آدام گرانت یاد گرفتم این بود: معنادارترین شکل موفقیت این است که کمک کنی بقیه هم در کنار تو موفق شوند. در خلاصه کتاب توانمندیهای نهان، فصل آخر دقیقا به همین مفهوم اختصاص داده شده است. اگر میخواهیم دنیا را جای بهتری برای زندگی کنیم باید سیستمی از فرصتها را برای دیگران بسازیم.
اگر معلم هستید، در حوزه کوچینگ، مشاوره فعالیت میکنید یا نقشی در سازمان بزرگ دارید به دنبال افرادی بگردید که هیچ سیستم حمایتی ندارند. به دنبال افرادی با پشتکار باشید که عاشقانه حاضر به یادگیری و امتحان کردن شیوههای جدید هستند. مسیر رشد را برای دیگران فراهم کنید تا خودتان هم در مسیر موفقیت قرار بگیرید.
دیدگاهتان را بنویسید