شروع کسب و کار از صفر: چطور از صفر کسب وکار جدید راه بیندازیم؟

شروع کسب و کار از صفر کار چندان سادهای نیست. شاید طرح کسب وکارتان را روی کاغذ پیاده کرده باشید اما بدون شک اجرای ایدههایی که در سر دارید در عمل کمی دشوار خواهد بود. هدف من از این صحبتها ناامید کردن شما نیست. برعکس دوست دارم از همین ابتدای کار جای پایمان را سفت کنیم و مطمئن باشیم سرمایهمان را به صورت اصولی خرج میکنیم. اگر تصمیم گرفتهاید امسال درآمد خود را بیشتر کنید یا به دنبال توسعه یک کسب وکار جدید هستید به شما تبریک میگویم. خیلیها را میشناسم که حتی از فکر کردن به واژه کارآفرینی هم واهمه دارند. در این مقاله همراه من باشید تا نحوه شروع کسب وکار از صفر را با هم یاد بگیریم.
شروع کسب وکار از صفر: چطور یک کسب وکار را از صفر راه اندازی کنیم؟
همه ما ایدههای نابی در سر داریم که اگر جرات کنیم و به خودمان اعتماد داشته باشیم میتوانیم آنها را به منابع درآمدیی جذابی تبدیل کنیم. اما چه میشود که پا پس میکشیم و از 8 صبح تا 5 بعدازظهر برای دیگران کار میکنیم؟ چرا حاضر نیستیم دنبال اهداف خودمان برویم و در کنار شغلی که داریم زمانی را هم برای ایدههای جدیدمان صرف کنیم؟ به نظر من اولین چیزی که مانع از فعالیت ما میشود ترس است.
بله ترس. مغز ما به کارهای تکراری عادت میکند. کارهایی که برایمان آشنا هستند را مقدم بر کارهایی که جدید هستند میداند و تلاش میکند ما را از خطر محافظت کند. مغز به گونهای توسعه یافته است که بتواند با صرف انرژی کمتر بیشترین بهره وری را در محافظت از بقای ما داشته باشد.
حالا فرض کنید میخواهید درآمد ثابت خود را رها کنید و کاری را راه بیندازید که حتی نمیدانید در نهایت به کجا میرسید. در این شرایط مغز وارد میدان میشود و تلاش میکند شما را از چشمانداز جدیدتان دور کند. او به شما هشدار میدهد که خطری پیش روست و اگر کارتان را رها کنید شاید همین آب باریکهای که دارید را هم از دست بدهید. حالا ترس تمام وجودتان را میگیرد و دست و پایتان شل میشود.
اما چه میشد اگر میتوانستیم با ریسک کمتری کسب وکار رویایی خودمان را از همان ابتدا راهاندازی کنیم؟ چه میشد اگر در کنار شغل فعلی خود کاری را آغاز کنیم که دوستش داریم؟ اگر پاسخ این سوالها را میخواهید این کتاب دقیقا برای شماست. برای اینکه ریسک راه اندازی کسب وکار را به حداقل برسانیم با گامهای کوچک شروع میکنیم و در کنار شغل فعلی که داریم برند شخصی خودمان را میسازیم. شاید سال بعد همین موقع این شما باشید که به یک کارآفرین موفق و پولساز تبدیل شدهاید و به دیگران کمک میکنید مسیر خود را پیدا کنند.
چگونه با ترس از شروع کسب وکار مقابله کنیم؟
زمانی که تصمیم میگیرید یک کسب وکار جدید برای خودتان راه بیندازید یا مسیر رویایی که همیشه به دنبالش بودید را طی کنید اولین حسی که به سراغتان میآید ترس است. ترس و نگرانی احساسی است که تلاش میکند همانند یک علامت هشداردهنده رفتار کند و شما را از ادامه مسیر باز دارد. آخرین باری که تصمیم گرفتید یک کار کوچک راه اندازی کنید را یادتان هست؟ حتماً با خودتان گفتید من هیچ آشنایی با این حوزه ندارم، توانایی اداره یک کسب وکار جدید را ندارم، اصلاً وقت نمیکنم در طول روز به این کار جدیدم برسم، من اصلاً چه کسی هستم که بخواهم این مسیر را شروع کنم، اگر شکست بخورم چه؟ جواب اطرافیانم را چه بدهم؟ حتماً مسخرهام میکنند. اگر همه پولم را از دست بدهم چه میشود؟ چطور دیگر سرم را پیش دیگران بلند کنم؟ حتماً مرا دست و پا چلفتی مینامند.
بله ترس اولین احساسی است که به هنگام شروع کسب وکار از صفر به سراغتان میآید. چند نفرمان در همان شروع کار با این واگویههای ذهنی روبرو شده و دست از کار کشیدهایم؟ چند نفرمان بر این ترسها غلبه کرده و راه رویایی خودمان را ساختهایم؟ نمی خواهم همانند سخنرانیهای انگیزشی با شما صحبت کنم. برای شروع کسب وکار باید اطلاعات کافی داشته باشید، با افراد متخصص مشورت کنید و زمینه را برای رشد فراهم نمایید. اما واقعیت این است که بیشتر واگویههای ذهنی که در بالا به آن اشاره کردم چیز ترسناکی نیست. بیشتر این خودگوییهای منفی حتی واقعیت هم ندارد.
اگر همیشه بترسید و به دنبال فرصتهایی که پیش رویتان باز شده است نروید چطور؟ به خاطر داشته باشید که شما نمیتوانید جلوی بروز احساس ترس را بگیرید. باید یاد بگیرید در کنار ترس به کار خود ادامه دهید و مسیری که دوست دارید را بسازید. ترس نشان میدهد شما از ناحیه امن خود خارج شدهاید و سفر جدیدی را آغاز کردهاید. من نمیگویم بی گدار به آب بزنید یا ریسکی کنید که نتوانید از عهده انجامش برآیید. تنها حرف من این است که ترس را بپذیرید، یاد بگیرید آن را کنترل کنید و بر اساس واقعیت تصمیم بگیرید.
اولین کاری که باید انجام دهید به چالش کشیدن ترسهایتان است. یک کاغذ و قلم بردارید و جای خلوتی را برای خودتان انتخاب کنید. بالای کاغذتان بنویسید چالش مقابله با ترس:
- ترس خود را بشناسید: اولین قدم این است که ببینید چه ترسهایی دارید. چه حرفهایی در سرتان میچرخد. میترسید پولتان را از دست بدهید؟ میترسید در این مسیر موفق نشوید؟ از شکست واهمه دارید؟ فکر میکنید لایق راهاندازی این کسب وکار نیستید؟ توانایی لازم برای راه اندازی یک کار جدید را در خود نمیبینید؟ همه بهانهها و ترسهایی که در وجودتان شعله ور شده است را روی کاغذ بنویسید. همهاش را!
- حالا در بخش بعدی بدترین سناریویی که میتواند برایتان رخ دهد را بنویسید. مثلاً شما میخواهید یک کسب وکار جدید در حوزه فروش لوازم آرایشی و بهداشتی راهاندازی کنید. هدفتان این است که بهترین محصولات حوزه مراقبت از پوست را به مشتریان بفروشید. ولی از انجام اینکار میترسید. خوب بدترین اتفاقی که میتواند بیفتد چیست؟ برای هر کدام از ترسهایتان بدترین سناریویی که میتواند رخ دهد را بنویسید. ممکن است نتوانید تا ساعت 10 بخوابید؟ زندگیتان شلوغتر از قبل میشود؟ مجبورید خرجتان را برای چند وقت کم کنید؟ ممکن است هیچ کس محصول شما را نخرد؟ شاید هم کلاً شکست بخورید. نترسید بدترین سناریوی ممکن را بنویسید.
- بهترین سناریوی موجود را هم بنویسید. خوب حالا میخواهیم کمی خوش بین باشیم. تصور کنید اولین محصولتان را به مشتری فروختهاید، اولین قرارداد کاری را بستهاید، کسب وکار سودآوری دارید، مشتریان از شما و خدماتی که ارائه میکنید راضی هستند. همه دوست دارند محصولات یا خدمات مورد نیازشان را از شما تهیه کنند. چه حسی دارید؟ حتی تصور این لحظهها هم شیرین است چه برسد به واقعیت. این بخش به شما کمک میکند انگیزه بگیرید و جلوی بهانههای الکی(نه واقعی !) بایستید.
- اقدامات خاصی که برای مقابله با ترسهایتان باید بردارید را بنویسید. خوب حالا همه جوانب کار را سنجیدهاید. ترسهایتان را میشناسید، بدترین اتفاقات ممکن را پیش بینی کردهاید و بهترین سناریوها را هم نوشتهاید. در مرحله بعدی باید اقدامات خاصی که برای مقابله با ترس میتوانید انجام دهید را بنویسید و برای هر کدام یک بازه زمانی مشخص کنید. به عنوان مثال اگر میترسید پولتان را از دست بدهید از سرمایهگذاری کوچک شروع کنید. اگر میترسید ایده تان شکست بخورد بر روی بازار هدف خود تحقیق کنید. ببینید افراد چه نیازهایی دارند، چگونه خرید میکنند از چه محصولاتی بیشتر استفاده میکنند. در واقع باید قبل از راهاندازی کسب وکار خوب فکر کنید و تحقیقات لازم را انجام دهید.
اگر همین کاری که گفتم را انجام دهید بیشتر ترسهایتان از بین میروند. اما اگر هنوز هم شک دارید و میترسید نتوانید از عهده راهاندازی کسب وکار بر آیید بهتر است نیم نگاهی به طرز فکر و ذهنیت خود بیندازید. مسیر کارآفرینی مسیر سادهای نیست. به طور حتم مشکلات و موانع زیادی سر راه شما قرار میگیرد. پس باید بتوانید یک طرز فکر در خود ایجاد کنید. اول از همه به یک انگیزه بخش قوی نیاز دارید.
افرادی که اهداف خود را با یک چرای قدرتمند همراه میکنند در طول مسیر از موانع و مشکلات موجود نمیترسند و خود را برای هر چالشی آماده میکنند. اصلاً میدانید چرا میخواهید کسب وکار خودتان را راه بیندازید؟ دلیل پشت این تصمیمتان چیست؟ هر دلیلی که به ذهنتان میرسد را بنویسید. این کاغذ را همراه خود داشته باشید چون در طول مسیر و هر وقت خسته شدید به آن باز خواهید گشت.
مثبت نگر باشید. هر چند من با مثبت نگری بیش از حد مخالفم اما مطمئنم با ترسیم و تجسم زندگی رویایی که میخواهید به آن برسید میتوانید بر ترسهایتان غلبه کنید. بیشتر ترسهای ما زاییده افکار منفی خودمان هستند. فکر میکنیم هیچ توانایی نداریم در حالیکه سرشار از توانمندی و استعداد هستیم. خودمان را دست پایین میگیریم در حالیکه اطلاعات زیادی داریم. اگر ترس شما ناشی از افکار منفیتان است همین امروز دست به کار شوید و مثبت اندیشی را به زندگیتان اضافه کنید. از عبارتهای مثبت استفاده کنید، توانمندیهای خود را بنویسید و ببینید قبلاً چه دستاوردی داشتید که فراموش کردهاید. بزرگ فکر کنید و با گامهای کوچک کار خود را آغاز نمایید.
کابوسی به اسم ترک شغل
یکی از مشکلاتی که به هنگام شروع کسب وکار از صفر به وجود میآید این است: ما نمیتوانیم ریسک کنیم و کار فعلی خود را ترک کنیم. ممکن است پول کافی برای اداره زندگی نداشته باشیم یا از ایده خود مطمئن نباشیم. خوب در این شرایط باید چه کنیم؟ هر چند راهاندازی یک کار جدید میتواند هیجان انگیز باشد اما اگر در حال حاضر به طور تمام وقت مشغول به کار هستید نمیتوانید بدون فکر وارد بازی شوید.
در این شرایط بهتر است کار فعلی خود را نگه دارید و در طول روز زمانی را برای کار بر روی شغلی رویای خود اختصاص دهید. بعد از شش ماه یا یکسال اگر متوجه رشد کسب وکار جدید خود شدید میتوانید شغل فعلی را ترک کنید و به صورت تمام وقت بر روی کار جدیدتان متمرکز شوید.
شاید با خودتان بگویید وقت ندارید و نمیتوانید بدون ترک شغل فعلیتان دست به کار شوید. این حرف را نزنید که ناراحت میشوم. همه ما در طول روز زمانهای اضافی زیادی داریم که سر مسائل بیهوده به هدر میدهیم. پیشنهاد میکنم شروع به ژورنال نویسی کنید. یک دفتر کوچک بردارید و اسم روزهای هفته را در آن بنویسید. هر روز هر کاری که انجام میدهید را با جزییات کامل و زمانی که برایش اختصاص دادید را در آن یادداشت کنید. یک هفته اینکار را انجام دهید. جمعه یک جلسه خصوصی با خود برگزار کنید. چه کارهایی در طول هفته انجام دادید که شما را به هدف اصلی و رویاییتان نمیرساند؟ چند ساعت از زمان عزیز خود را صرف گشت و گذار در شبکههای اجتماعی کردید که سودی برایتان ندارد؟ چقدر وقت مهم و ارزشمندتان را پای تلویزیون صرف کردید؟
حالا که متوجه شدید زمان خود را چگونه خرج میکنید میتوانید 10 الی 20 درصد از روزتان را به کار جدید اختصاص دهید. مطمئن باشید که با دیدن نتایجی که به دست میاورید شگفت زده میشوید. حتی اگر واقعا زندگی پرمشغلهای دارید باز هم میتوانید به شروع یک کسب وکار جدید فکر کنید. صبحها یک یا دو ساعت زودتر از همیشه بلند شوید و روی برنامه رویایی خود کار کنید. میدانم سخت است اما باور کنید ارزشش را دارد. تمرکز، صبر، طرز فکر درست و استمرار شما را به یک مکان رویایی میرساند.
شروع کسب و کار از صفر: منبعی از ایدههای ناب
اگر هنوز تصمیم نگرفتهاید که درباره چه چیزی باید کسب وکار جدید راه بیندازید زیاد نگران نباشید. خیلیها در پیدا کردن ایده مشکل دارند. اولین و مهمترین موردی که باید بدانید این است: ایدهها به دو دسته کلی تقسیم بندی میشوند. ایدههای شما یا کاملاً جدید هستند یا کپی ایدههای قبلی. اگر سری به استارتآپهای داخلی بزنید متوجه میشوید که ایده راهاندازی آنها به کسبوکارهای خارجی بر میگردد. این استارت آپ ها با کمی جرح و تعدیل در ایدههای خارجی، شروع به بومی سازی کسب وکار مدنظر کردهاند و در حال حاضر هم موفق هستند.
پس شما هم میتوانید از ایدههای دیگران ایده بگیرید. تنها کاری که باید انجام دهید این است که کمی جستجوگر باشید. کنجکاوی و خلاقیت را در خود افزایش دهید و ببینید به چه حوزهای علاقهمند هستید. به عنوان مثال اگر برنامهنویس هستید و میخواهید از حوزه هوش مصنوعی برای راهاندازی یک بیزینس استفاده کنید ایدههای خارجی زیادی وجود دارد که هنوز بومی سازی نشدهاند.
شما میتوانید اپلیکیشنهایی که با هوش مصنوعی ساخته شدهاند را یک به یک بررسی کنید و امکاناتشان را زیر ذرهبین ببرید. این برنامهها چه ویژگیهایی دارند؟ چه خدماتی به مخاطب ارائه میکنند؟ چه دردی را از جامعه دوا میکنند؟ این ایده قبلا در ایران اجرا شده است؟ به عنوان مثال شما میتوانید به کمک هوش مصنوعی برنامههای ورزشی متناسب با نیاز هر کس ارائه کنید، به افراد کمک کنید مسائلشان را با هوش مصنوعی حل کنند، برنامهای برای بررسی مشکلات زنان و دوره های قاعدگیشان بنویسیدو……
یادتان باشد ایدههای زیادی در اینترنت وجود دارد که هنوز در ایران اجرایی نشدهاند. حتی اگر خودتان برنامهنویس نیستید هم میتوانید از این ایدهها برای درآمدزایی استفاده کنید. اگر به حوزههای دیگری علاقهمند هستید هم ایدههای زیادی را میتوانید در اینترنت پیدا کنید. کافیست کمی کنجکاوی و علاقه نشان دهید و نمونههای خارجی را به دقت بررسی کنید.
دسته دومِ ایدهها، ایدههای ناب و کاملاً تازه هستند. حتماً با خودتان میگویید من به اندازه بقیه باهوش نیستم و شم اقتصادی خوبی ندارم. اما واقعیت این است که شما بیشتر از هوش به کند و کاو نیاز دارید. اینترنت و مشتریان بهترین منبع برای یافتن ایدههای جدید هستند. به کمک تکنیکهایی مثل وب اسکرپینگ میتوانید مشکلاتی که مردم در حال حاضر با آن دست و پنجه نرم میکنند را بیابید. سری به دیجی کالا یا سایتهای خارجی مشابه بزنید و حوزه کاریتان را پیدا کنید.
ببینید افراد چه شکایتهایی از محصولات موجود دارند. از این شکایتها و خواستهها میتوانید به ساخت محصولات جدید برسید و نیازهای افراد را برآورده کنید. اگر در حال حاضر کسب وکاری دارید با بررسی شکایتهای کاربران میتوانید به نیازهای اصلی آنها پی ببرید و ببینید چه چیزی امانشان را بریده و ناراحتشان کرده است. لازم نیست موشک هوا کنید. همین که نیازها و خواستههای مشتریان را متوجه شوید ایدههای بینظیری برای حل کردنشان خواهید داشت.
تمرین عملی
- یک فهرست از ایدههایی که به ذهنتان میرسد و در کاوش خود به آن رسیدهاید را بر روی کاغذ بنویسید.
- حالا یک به یک هر کدام از این ایدهها را بردارید و سوالاتی که در ادامه میگویم را از خود بپرسید.
- این ایده چه مشکلی را از جامعه هدف من برطرف میکند؟ مخاطب من چقدر حاضر است بابت آن پول پرداخت کند؟
- حالا باید بازار هدف ایده مدنظر را پیدا کنید. منظور از بازار هدف همان افرادی هستند که حاضرند بابت محصول یا خدمتی که ارائه میکنید پول بدهند. در این مرحله این سوالات را از خود بپرسید: مخاطبان من چند نفر از جمعیت ایران و حتی جهان را تشکیل میدهند؟ آنها در چه بازه سنی هستند؟ چه جنسیتی دارند؟ چه تحصیلاتی دارند؟ آیا قبلا این ایده را در ایران دیدهام؟
- بعد از اینکه مخاطبان هدف خود و بازار هدف را شناسایی کردید باید ببینید این ایده به درد اجرا میخورد یا خیر. اگر نمونه خارجی از ایده وجود دارد موفقیت و استقبال افراد از آن را بسنجید. به عنوان مثال ببینید چند نفر اپلیکیشن مربوطه را نصب کردهاند؟ چند نفر نظر مثبت نسبت به آن داشتهاند؟ این برنامه یا ایده چقدر توانسته است نظر مخاطبان را به خود جلب کند؟ هدف ما از اجرای این گام بررسی نمونههای فعلی و سنجش عملی شدن ایدههاست. اگر یک متخصص بازاریابی در کنار خود داشتید با او هم مشورت کنید. در صورتیکه بودجه خوبی در اختیار دارید میتوانید یک نمونه کوچک از ایده را اجرا کنید و نظر مخاطبان را نسبت به آن جویا شوید.
- اگر ایده شما از مراحل قبلی به سلامت عبور نکرد میتوانید آن را کنار بگذارید. این ایدهها را جایی یادداشت کنید تا بعداً به سراغشان بروید اما در حال حاضر بهتر است آنها را از فهرست خود حذف کنید.
- بعد از اینکه مراحل بالا را بر روی تمامی ایدههای خود اجرا کردید به یک فهرست کوتاه از ایدههای باقیمانده می رسید. از بین این فهرست بهترین گزینه را بر اساس نیاز جامعه، نیاز مخاطبان، بازار هدف و درآمدزایی انتخاب کنید.
- برای اجرای این ایده به چه چیزی نیاز خواهید داشت؟ چه ملزوماتی؟ چه شرایطی؟ همه موارد را یادداشت کنید.
در این مرحله شما باید یک یا دو ایده ناب داشته باشید که بازار هدف و مخاطبان آن را به خوبی میشناسید. این ایدهها را دوباره مرور کنید. هر چقدر تحقیقات بیشتری بر روی آنها انجام دهید اطلاعات بیشتری هم دربارهشان کسب خواهید کرد. از دوستان و آشنایان خود به عنوان یک منبع استفاده کنید. از افرادی که میشناسید نظرسنجی کنید و ببینید چقدر حاضرند بابت محصول یا خدمت شما پول پرداخت کنند.
اگر هم میخواهید کسب وکاری راهاندازی کنید که شبیه آن در حال فعالیت است مسیر سادهای پیش رو دارید. کمی بر روی رقبایی که دارید تحقیق کنید. ببینید مخاطبان درباره محصولات و خدمات آنها چه نظری دارند و چه شکایتهایی را در شبکههای اجتماعی و سایتهایی مثل دیجی کالا ارائه میکنند.
مثلا فرض کنید میخواهید کیف چرم مردانه یا زنانه تولید کنید و به جامعه هدفتان بفروشید. قبل از هر کاری سری به سایتهای مرجع مثل دیجیکالا بزنید و نظرات و دیدگاههای افراد را بخوانید. اگر کمی دقیق شوید متوجه خواهید شد که افراد نیازهای خود را در قالب نظراتشان ارائه میکنند. به عنوان مثال کاربری دنبال کیفی چرمی میگردد که دوخت خوبی داشته باشد، موبایلش در آن جا بگیرد و زیپ آن محکم باشد. حالا شما میتوانید از همین نظرات و شکایتها به محصولی برسید که نیازهای جامعه هدفتان را برآورده میکند و حتی باعث خوشحالی آنها میشود. در راهاندازی ایدههایی که از قبل وجود دارند استفاده از تکنیکهای بازاریابی همچون نظرسنجی و بررسی محصولات میتواند یک گزینه عالی برای شما باشد.
شروع کسب و کار از صفر: بررسی وضعیت صنعت
صنعتی که میخواهید در آن شروع به فعالیت کنید را مشخص نمایید. در این مرحله باید یک تحقیق کوتاه اما مفید بر روی صنعتمان داشته باشیم. اگر اطلاعاتی که در این مرحله به دست میآورید مفید و کاربردی باشد نیمی از راه را رفتهاید. پس این گام را جدی بگیرید. در ادامه فهرستی از سوالات را داریم که اطلاعات بی نظیری درباره صنعت شما ارائه میکنند:
صنعت شما در حال رشد است؟ یکی از مهمترین فاکتورهایی که موفقیت یا شکست یک کسب وکار را مشخص میکند در حال رشد بودن یا نبودن صنعت مدنظر است. رشد را میتوان به شیوههای مختلفی بررسی و اندازهگیری کرد: تعداد کارمندانی که در این صنعت فعالیت دارند، درآمدی که افراد فعال در صنعت کسب میکنند، تعداد محصولاتی که تولید میشود و تعداد شرکتهای جدیدی که وارد صنعت میشوند.
رقبای بزرگ شما چه کسانی هستند؟ شما نمیتوانید بدون بررسی رقبایتان شروع کسب و کار از صفر را رقم بزنید. باید بدانید رهبر صنعت شما چه شرکتی است و چه استراتژیهایی دارد. این رقبا را فهرست کنید و ببینید چگونه میتوانید خودتان را از سایر شرکتها متمایز کنید. در واقع باید یک گزاره ارزشی منحصربهفرد داشته باشید تا نشان دهید شما مثل دیگران نیستید و با آنها متفاوتید.
چه فرصتهایی در صنعت مدنظر میبینید؟ در برخی از صنایع و بخشها تولید محصول و خدمت جدید میتواند بسیار جذاب و مفید باشد. با اینحال همیشه هم شرایط اینگونه پیش نمیرود. ببینید صنعت شما چه فرصتهایی دارد که خیلیها آن را نادیده گرفتهاند. از همین گزینه به نفع خود استفاده کنید.
چه ترندها و الگوهایی در صنعت میبینید؟ گذشته و جریان فعلی صنعت را بررسی کنید. چه اتفاقات و رویدادهایی در طول زمان در صنعت مدنظر رخ داده است؟ به نظر شما چه ترندهایی در این صنعت رخ خواهد داد؟ میتوانید آینده را پیش بینی کنید؟
شرکتهای جوان و نوپایی در صنعت خود میبینید؟ اگر شرکت جدید و نوپایی در صنعت نمیبینید این موضوع تا حدی میتواند خوب باشد اما به خاطر داشته باشید که چنین صنایعی جزء صنایع بالغ محسوب میشوند و رهبران قدرتمندی دارند.
هر چند این موضوع به خودی خود بد نیست اما باید سلاح قدرتمندی برای رقابت با رهبران بازار داشته باشید و هزینه کنید.
تهدیدی درباره صنعت مدنظر وجود دارد؟ چیزی هست که صنعت مدنظر شما را تهدید کند؟ ممکن است چیزی در آینده منسوخ شود و فعالیت شما را با مشکل مواجه نماید؟ همه این تهدیدها را فهرست کنید.
شروع کسب و کار از صفر: نوشتن طرح کسب وکار
حالا شما مرحله ایدهیابی، بررسی ایده و انتخاب صنعت را پشت سر گذاشتهاید. در واقع میدانید قرار است چه چیزی به بازار عرضه کنید و چه دردی را از افراد دوا نمایید. همه متخصصانی که در حوزه بازاریابی و کسب وکار فعالیت میکنند بر اهمیت طرح کسب وکار یا همان بیزینس پلن اشاره دارند. شما نمیتوانید کاری را بدون داشتن بیزینس پلن شروع کنید و انتظار موفقیت داشته باشید. فرض کنید میخواهید به یک منطقه جدید سفر کنید. هیچ آشنایی نسبت به ناحیه مدنظر ندارید و فقط چمدانهایتان را میبندید و راهی سفر میشوید.
در اواسط راه متوجه میشوید که مسیر را گم کردهاید و نمیدانید اصلاً کجا هستید و قرار است به کجا بروید. در این شرایط اگر یک نقشه یا قطب نما داشتید میتوانستید مسیر را دوباره پیدا کنید و به جاده اصلی بازگردید. توسعه و راهاندازی کسب وکار جدید هم مثل شروع یک سفر است. برای اینکه در این سفر طولانی گم نشوید به یک نقشه و قطب نما نیاز دارید. طرح کسب وکار همانند یک قطب نما برایتان عمل میکند و باعث میشود مسیر را گم نکنید.
آناتومی بیزینس پلن
خوب حالا که اهمیت داشتن طرح کسب وکار یا همان بیزینس پلن را متوجه شدیم باید به سراغ اجزای تشکیل دهنده آن برویم. از آنجایی که مبحث بیزینس پلن بسیار طولانی و پیچیده است من فهرست وار بخش های مختلف آن را معرفی میکنم.
فهرست محتوا
در این فهرست شما میتوانید بخشهای مختلفی که در بیزینس پلنتان وجود دارد را به نمایش بگذارید. نوشتن فهرست محتوا به شما کمک میکند سریعتر به بخشهای مختلف بیزینس پلن دسترسی داشته باشید و در وقتتان صرفهجویی کنید.
خلاصه اجرایی مدیریت
در این بخش باید بتوانید هدف خودتان از راه اندازی کسب وکار را مشخص کنید. در واقع در خلاصه اجرایی تلاش میکنید دلیل وجودی بیزینس خود را مشخص کنید و اهدافی که قرار است به آنها دست یابید را شناسایی نمایید.
در این قسمت بهتر است در ابتدا اهداف خود را از راه اندازی کسب وکار مشخص کنید، سپس شرح کوتاهی از محصولات و خدمات ارائه شده بدهید و بازار و رقبایتان را هم به طور مختصر شرح دهید. در واقع در این بخش میخواهیم بدانیم چه کسی هستیم، چه اهدافی داریم و قرار است در آینده چه کنیم.
بیشتر بخوانید: اجزای کلیدی بیزینس پلن
توصیف شرکت
در این بخش باید بتوانید شرکت یا همان کسب وکار خود را شرح دهید. چه محصولاتی دارید؟ چه خدماتی ارائه می کنید؟ چگونه به مشتریان خدمت رسانی میکنید؟
بررسی کلی بازار
حالا نوبت آن است که سری به بازار بزنیم و ببینیم با چه نوع بازاری سر و کار داریم. در این بخش از بیزینس پلن شما تلاش میکنید مشتریان خود را بهتر بشناسید، صنعت خود را دقیقتر شناسایی کنید و ببینید شما در حال حل چه مشکلی هستید. در واقع در این بخش باید نگاه دقیقتری به دنیای بیرون از کسب وکار خود بیندازید و ببینید مشتری شما چه کسی است، در چه صنعتی فعالیت می کنید و نیازهای افراد چیست.
بررسی محصولات و خدمات
اگرچه شما قبلاً درباره محصولات و خدمات خود اطلاعات کافی کسب کردهاید اما بهتر است در این بخش دست به کار شوید و هر آنچه که فکر میکنید نیاز است را بنویسید. در این قسمت باید بتوانید محصولات یا خدماتی که به بازار ارائه میکنید را به صورت دقیق توصیف کنید. چه محصولاتی دارید؟ این محصولات چه ویژگیهایی دارند؟ چگونه میتوانید این محصولات را از سایر محصولاتی که در بازار وجود دارد متمایز کنید؟مزایای رقابتی شما چیست؟ این محصول یا خدمت چگونه قرار است به دست مشتری برسد؟
فرصتهای بازار
اگر بتوانید درک درستی از فرصتهای بازار داشته باشید قادر خواهید بود محصولات و خدمات خود را با سرعت و دقت بیشتری روانه بازار کنید. در این بخش تلاش میکنیم فرصتهای موجود در بازار را شناسایی کنیم و ببینیم بازاری که ما انتخاب کردهایم ارزش سرمایهگذاری دارد یا خیر. در این قسمت از بیزینس پلن از خودتان بپرسید: بازاری که من انتخاب کرده ام در حال رشد است؟ حجم بازار چقدر است؟ تقاضای مشتریان نسبت به این بازار چگونه است؟ آیا روند خاصی در این بازار به چشم میخورد؟ چه بخشی از بازار را میخواهم هدف قرار دهم؟
فروش و بازاریابی
خوب حالا به بخش جذاب بیزینس پلن رسیدیم. گاهی از اوقات ما تصور میکنیم که ارائه محصولات و خدمات معتبر و باکیفیت تنها راه برای رسیدن به موفقیت است. اما تا به حال با خودتان فکر کردهاید که اگر هیچ کس از وجود شما خبر نداشته باشد چگونه میتوانید به موفقیت برسید؟ در این بخش باید به سراغ واحد فروش و بازاریابی بروید و ببینید چگونه میتوانید خودتان را به جامعه هدف معرفی کنید.
تجزیه و تحلیل رقبا
بدون بررسی رقبا نمیتوانید مطمئن باشید که موفق میشوید. هیچ کسب وکاری در خلا کار نمیکند و شرکتهای متعدد دیگری هستند که تلاش می کنند محصولات و خدمات مشابه آن را ارائه کنند. پس وظیفه ما این است که چنین رقبایی را شناسایی کنیم و ببینیم در حال حاضر چه محصولاتی دارند، چه خدماتی ارائه میکنند و چه مزایای رقابتی دارند.
برنامه مالی
اگر بتوانید امور مالی را قبل از راهاندازی پیش بینی ریسکی که متحمل میشوید هم کاهش پیدا میکند. یادتان هست که گفتم یکی از ترسهای افراد برای راه اندازی کسب وکار جدید از بین رفتن سرمایه است؟ در این بخش با پیش بینی هزینهها، امور مالی و سایر مواردی که به پول مربوط میشود میتوانید چنین ترسی را کم کنید. سعی کنید در این بخش مواردی همچون هزینههای ثابت و …، منابع درآمدی و روشهای سرمایهگذاری را ذکر کنید.
طراحی بیزینس مدل
حالا که طرح کسب وکار خود را نوشتهاید نوبت به طراحی بیزینس مدل میرسد. بیزینس مدل به شما کمک میکند درک درستی از مشتریان خود داشته باشید و بدانید چگونه قرار است با آنها تعامل کنید. یکی از مشهورترین بیزینس مدلها، بیزینس مدلی با 9 قسمت است. هر کدام از این 9 قسمت نشان دهنده یک فعالیت خاص است.
بخش اول: بخش بندی مشتریان
اولین و مهم ترین بخش در بیزینس مدل شما بخش بندی مشتریان است. برای اینکه بتوانید محصولات و خدماتتان را به درستی در اختیار مشتریان هدف قرار دهید باید آنها را بشناسید. مثلا باید بدانید این افراد چه کسانی هستند، چه نیازمندهایی دارند و دنبال چه خدمات و محصولاتی میگردند. به خاطر داشته باشید که شما ممکن است گروههای مختلفی از مشتریان را داشته باشید. در این شرایط باید گروهی را انتخاب کنید که بیشترین سودرسانی را برایتان دارد و میتواند درآمد بیشتری نصیب کسب وکارتان کند.
برای بخش بندی مشتریان باید چند سوال مهم از خودتان بپرسید: مشتری من چه کسی است؟ چه نیازها و خواستههایی دارد؟ در چه بازه سنی قرار گرفته است؟ شغل او چیست؟ چه فعالیتهایی را انجام میدهد؟ در چه موقعیت جغرافیایی قرار دارد؟
بخش دوم: گزاره ارزشی
بخش دوم بیزینس مدل ما نشان میدهد محصولات و خدماتی که قرار است ارائه کنیم چه ارزشی به مشتریان ارائه می کند. گزاره ارزشی یک ارزش منحصربهفرد برای مشتریان است که از طریق عناصر مختلف کیفی و کمی در اختیار افراد قرار میگیرد. مثلا شما میتوانید قیمت پایینتری نسبت به رقبا پیشنهاد کنید، سرعت خدمات رسانی تان را افزایش دهید، بسته بندی شیک تر و راحتتری داشته باشید یا اینکه بخواهید تجربیات مشتریان خود را بهبود ببخشید.
در این بخش باید از خودتان بپرسید من چه ارزشی به مشتری ارائه میکنم؟ چگونه میتوانم ارزش پیشنهادی منحصربهفردی در اختیار مشتریان خود قرار دهم؟ آیا ارزشی که ارائه میکنم از ارزش ارائه شده توسط رقبا بهتر است؟ سعی کنید خلاق باشید و ببینید مشتریان به چه خدمات اضافی نیاز دارند. حالا این خدمات اضافی را به شکل ارزش به آنها ارائه کنید.
بخش سوم: کانالهای ارتباطی
در بخش کانالهای ارتباطی باید بدانید با هر بخش از مشتریان خود از چه طریقی باید ارتباط برقرار کنید و ارزشی که طراحی کردهاید را به دست آنها برسانید. این کانالها میتواند شامل موارد مختلفی مثل رسانههای اجتماعی، وب سایت، روزنامه، تبلیغات و تبلیغات دهان به دهان باشد. باید در این مرحله اهمیت هر کانال برای مشتری را ارزیابی کنید و ببینید مشتریان شما در چه کانالهایی حضور دارند. اگر مشتری شما فردی است که در اینستاگرام فعالیت پر رنگی دارد میتوانید از همین پلتفرم برای برقراری ارتباط با او استفاده کنید و ارزشهایتان را به گوشش برسانید. همچنین ببینید چه روشهایی برای برقراری ارتباط با مشتری دارد. از خودتان بپرسید: چگونه میتوانم آگاهی از برندم را افزایش دهم؟ چگونه میتوانم به هر کدام از مشریانم دسترسی داشته باشم و ارزشهایم را به او نشان دهم؟ مشتریان من از طریق چه کانالهایی خرید میکنند؟ ما چگونه قرار است محصول یا خدماتمان را به دست مشتری برسانیم؟ بعد از فروش چطور میخواهم به مشتری خدمت رسانی کنم؟ از طریق چه کانالهای ارتباطی؟
بخش چهارم: ارتباط با مشتریان
این بخش از بیزینس مدل از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. اگر بتوانید فعالیتهایتان را شخصی سازی کنید و خودتان را نسبت به رقبا دلسوزتر برای مشتریان معرفی نمایید برگ برنده در دستانتان خواهد بود. در این قسمت باید بدانید چگونه میخواهید با مشتریان خود ارتباط برقرار کنید. از خودتان بپرسید: چطور میخواهم با مشتری ارتباط برقرار کنم؟ چطور می خواهم به سوالات مشتریان پاسخ دهم؟ میخواهم از پاسخگویی خودکار استفاده کنم یا از نیروی انسانی کمک بگیرم؟ چارچوبی برای تعامل با مشتریان دارم؟
بخش پنجم: جریانهای درآمدی
این بخش به شما نشان میدهد چگونه قرار است از هر مشتری درآمدزایی کنید. زمانی که میخواهید هر بخش از مشتری را هدف قرار دهید باید به این موضوع فکر کنید که هر گروه چقدر توانایی پرداخت دارد. وقتی تفاوت درآمد مشتریان خود را متوجه شدید بهتر میتوانید خدمات و محصولاتتان را قیمت گذاری کنید. در این قسمت از خودتان بپرسید: من چطور میتوانم محصولات و خدماتم را قیمت گذاری کنم؟ چطور میتوانم از خدماتی که ارائه میکنم کسب درآمد کنم؟ از چه روش قیمت گذاری باید بهره ببرم؟ مشتریان چند بار در سال از ما خرید میکنند؟
بخش ششم: منابع کلیدی
ششمین بخش از بیزینس مدل ما شامل منابع کلیدی است. برای اینکه بتوانید شغل جدید خودتان را به درستی راهاندازی کنید و به پیش ببرید باید بدانید چه منابع کلیدی در اختیار دارید. منابع کلیدی در کسب وکارهای مختلف میتواند متفاوت باشد. از جمله منابع کلیدی هر شرکت میتوان به نیروی انسانی، منابع فیزیکی و منابع مالی اشاره کرد. در این بخش از خودتان بپرسید: منابع کلیدی که من در اختیار دارم کدامها هستند؟ چطور میتوانم منابع کلیدی خودم را حفظ کنم؟ آیا میتوانم از این منابع کلیدی به بهترین شکل ممکن استفاده کنم؟ به عنوان مثال کارمندانی که قرار است استخدام کنید، دفتری که در اختیار دارید و بودجهای که برای سرمایه گذاری کنار گذاشتهاید میتوانند جزء منابع کلیدی شما باشند.
بخش هفتم: فعالیتهای کلیدی
فعالیتهای کلیدی فرآیندهای مهمی را تشریح میکنند که بیزینس شما باید در آن شرکت کند تا همه چیز به درستی به پیش رود. مثل منابع کلیدی فعالیتهای کلیدی هم باید به دنبال کسب مشتری، حفظ مشتری و خدمات رسانی بهتر به مشتری باشد.
در این بخش از بیزینس مدل باید این سوالات را از خودتان بپرسید: برای شناسایی مشتریان چه فعالیتهایی باید انجام دهم؟ برای تولید محصول چه کارهایی باید انجام دهم؟ بر اساس ارزش پیشنهادی که دارم چه کارهایی باید انجام دهم؟ برای تحویل محصول به دست مشتری چه فعالیتهایی باید انجام دهم؟ کدام یک از این فعالیتها برای من درآمدساز هستند؟
بخش هشتم: شرکای کلیدی
شرکای کلیدی شبکههایی است که شما دور کسب وکار خودتان میسازید. این شبکه میتواند شامل تولیدکنندگان، سرمایهگذاران، رقبا، تامینکنندگان محصول و توزیع کنندگان باشد. در این بخش هم باید از خودتان بپرسید: تامین کنندگان محصول من چه کسانی هستند؟ کدام یک از منابع کلیدی را از طریق شرکای کلیدی به دست میاورم؟ کدام یک از فعالیتهای کلیدی را از طریق شرکای کلیدی انجام میدهم؟ کدام یک از شرکای کلیدی من منابع بهتری ارائه میکنند؟
ساختار هزینه
هر کسب وکاری صرف نظر از بزرگ یا کوچک بودنش میتواند هزینههای مختلفی داشته باشد. به عنوان مثال زمانی که یک دفتر کار اجاره میکنید باید هزینههای ثابت و متغیری را نسبت به آن در نظر داشته باشید. پرداخت اجاره، پرداخت قبض آب، برق، گاز و تلفن ، شارژ ساختمان از جمله هزینههایی است که قبل از راهاندازی هر کسب وکاری مدنظر داشته باشید. در این قسمت از بیزینس مدل باید یک کاغذ و قلم بردارید و سوالاتی که میگویم را از خودتان بپرسید: من چه هزینههای ثابت و متغیری دارم؟ مهم ترین و بیشترین هزینهای که برای راهاندازی کسب وکارم باید انجام دهم چیست؟ گران ترین فعالیت کلیدی من کدام است؟ گرانترین منابع کلیدی من چطور؟
خوب حالا که با بیزینس مدل و بخشهای مختلف آن آشنا شدید میتوانید یک کاغذ و قلم بردارید و بخشهای این مدل را بر اساس کسب وکار خودتان پر کنید. یادتان باشد هر چیزی که به ذهنتان میرسد را بنویسید. در محاسبه هزینهها هر چقدر میتوانید دقیق باشید تا در مراحل بعدی کار دچار مشکل نشوید. طرح کسب وکار در کنار بیزینس مدل میتواند به شما دید بهتری نسبت به کسب وکارتان بدهد و جلوی ریسکهای احتمالی را بگیرد.
شروع کسب و کار از صفر: برندینگ
بعد از اینکه تمامی مراحل بالا را انجام دادید و خودتان را برای شروع کسب وکار از صفر آماده کردید، نوبت به ساخت برند معتبر و قابل اعتماد میرسد. چه بخواهید محصول بفروشید یا خدمات خود را به صورت شخصی به دیگران ارائه کنید باید درک درستی از فرآیند برندینگ داشته باشید. قبل از هر چیز بدانید مشتریان شما چه کسانی هستند، چه نیازهایی دارند و دوست دارند با چه سبکی با شما ارتباط برقرار بگیرند. سپس شروع به ساخت برند کنید. محصولات و خدمات خود را بر اساس ارزشی که طراحی کرده اید در ذهن مخاطب جایگاه سازی کنید و لوگو و شعارتان را هم انتخاب نمایید. در فضای آنلاین حضور داشته باشید و سایت خود را راه اندازی کنید. در این شرایط بهتر میتوانید خودتان و محصولاتتان را در معرض دید عموم قرار دهید. شبکههای اجتماعی و قدرتی که در اختیار شما قرار میدهند را نادیده نگیرید.
سخن نهایی
شروع کسب و کار از صفر یکی از مواردی است که بیشتر افراد به دنبال بررسی آن هستند. در این مقاله سعی کردم بخش هایی که برای راه اندازی کسب وکار نیاز داریم را بررسی کنم. به طور حتم راه اندازی کسب وکار آن هم از نقطه صفر نیاز به برنامهریزیها و تلاشهای بیشتری دارد. این مقاله را به عنوان نقطه شروع بدانید و از همین امروز پایه کسب وکار جدیدتان را پی ریزی کنید.
دیدگاهتان را بنویسید